فلسفهی زیستشناسی ریموند رویر مفهوم اندامگان را موضوع اصلی خود میداند. همانطور که ژُرژ کُنگیلهُم در «یادداشت» خود (۱۹۴۷) گفته است، انتشار کتاب رویر با عنوان «عناصر روانشناسی زیستشناختی» رویداد مهمی بود که به غلبه بر «فراموشی زندگی» در فلسفه فرانسوی کمک کرد. رویر در دو کتاب مهم خود، نوفرجامانگاری (۲۰۱۶) و پیدایش اشکال(فرمهای) زنده (۲۰۲۰)، اندامگان را به عنوان یک آگاهی اولیه تعریف می کند که دارای ظرفیت خود-سازماندهی، خود-تأثیری و خود-لذتی است. از نظر رویر، آگاهی اولیه یک پدیده خاص است که هم برای انسان و هم برای همه اشکال زنده مشخص است. آنچه که هر موجود زندهای را تعریف می کند، توسعهی اشکال، یا فرآیند ریختزایی است که به هدف خاصی منتهی می شود که از قبل تعیین نشده، بلکه توسط «مضامین یادیاری» اندامگان آغاز شده است. مانند سیموندون، رویر علیه مفهوم موجودات کَراندار، که بهعنوان از پیش ساختهشده و از پیش داده شده درک میشوند، استدلال میکند و ادعا میکند که ریختزایی یک فعالیت خودسازنده است، که بدون هیچ ایده یا برنامهای از پیش رازیده، میآفریند. ریختزایی رویر، مشابه رشدشناسی سیموندونی، فرآیندی است که پتانسیل تبدیل آن را در خود دارد. رویر از نظریههای معاصر رویانزایی انتقاد میکند که بر اساس فیزیک نیوتنی ساخته شدهاند و موجودات زنده را مکانیسمهایی تعبیر میکند که در یک فضای خنثی قرار گرفتهاند. از این نظر رویر بین فضای گسترده موجودات فیزیکی و فضای فشرده اشکال زنده تمایز قائل می شود. بر خلاف موجودات فیزیکی، رویر موجودات زنده را به عنوان موجوداتی خودسازنده و خودسنجشگر بررسی می کند که دارای ویژگی های آگاهی اولیه هستند. هر شکل زنده، از ابتدایی ترین موجودات گرفته تا آنهایی که دارای آگاهی روانی و مغز هستند، بیانگر کنشوری آگاهانه و ظرفیت حفظ و تغییر شکل خود هستند. این بینش به شخص اجازه می دهد تا مفهوم یک اندامگان را مجدداً مفهوم سازی کند و همچنین آگاهی انسان را از موقعیت استثناییاش به جایگاهش در تداوم موجودات زنده منتقل کند. در این فصل، من بر برخی از جنبههای خاص نظریه ریختزایی رویر و تنش آن بین پیشدیسگرایی و فرجامگرایی تمرکز خواهم کرد. سپس مفاهیم همتوانشی و خودسنجشگری را مورد بحث قرار خواهم داد و در نهایت بر منحصر به فرد بودن مفهوم او از آگاهی اولیه تأکید خواهم کرد.