شاتانا در سه پرده؛ سه پاره‌ی کوتاه از داستان‌های شاتانا

: اوریژمگ بالید و اِلدای خوش‌نام از دودمانِ نَرتیِ آلاگات را به همسری گرفت. در این میان، شاتانا نیز برُست. به یک ماه چون یک سال بالید و به سالی چون سه. شاتانا چنان زیبنده بود که تا آن وقت میان نَرت‌دختران کس ندیده بود آن‌همه نکویی در یک تن. باریک‌اندام بودی و چشمانی به روشنیِ فرشتگان داشتی و هرگاه چرخیدی، پران چون خدنگی در شتاب بودی. آوای شاتانا بانگ بلبلان را مانستی، و هرگاه کس را پاسخی همی دادی سخنش همه چون سخن مادری پشتیبان بودی. و دستانش همه پذیرنده و پُر دَهش. و نانِ دستپُخت او چنان بودی که خُرده‌ای از آن گرسنه‌ای را همی سیر کردی و نوشیدنیِ دست‌ساز او چنان که نَرت‌مردمان همه بس دلباخته‌اش بودند.

 

دانلود مقاله

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *