پرسشِ غایتمندی، دیرزمانی است که علم زیستشناسی را درگیر کرده است. یکی از اهداف نظریه داروین درباره تکامل از طریق انتخاب طبیعی، کنار زدنِ تبیینهای غایتشناختی از موجودات زنده بود. داروین آشکارا به «برهان نظم» پاسخ داد؛ برهانی که برجستهترین مدافع آن در قرن نوزدهم، ویلیام پالی در کتاب مشهورش الهیات طبیعی بود.
پالی، با بازگویی استدلالی کهن، بیان میکرد که موجودات زنده چنان ساختار پیچیدهای دارند که نمیتوانستهاند بهشکل تصادفی بهوجود آمده باشند. آنها باید بهواسطه کنشِ عمدی یک طراح، پدید آمده باشند. غایتمندی آشکارِ پیچیدگی سازمانیافته موجودات زنده، بهشدت نشان میدهد که آنها بهگونهای هدفمند ایجاد شدهاند. این استدلال، چنان از نظر شهودی جذاب است که امروزه نیز توسط خلقتگرایان یا طرفداران آنچه «طراحی هوشمند» خوانده میشود، بهکار میرود.
داروین نخستین کسی بود که منشأ پیچیدگیهای ارگانیک را در شرایط طبیعی، بدون توسل به نیروهای ماوراءالطبیعه، توضیح داد. مهم است که درک کنیم این گسست تا چه اندازه رادیکال بود. ریچارد داوکینز در توضیح خود از منطق انتخاب طبیعی، تأکید دارد که پیش از نظریه داروین، هیچ تبیین رضایتبخشی برای پیچیدگیهای جهان ارگانیک جز تبیینهای الهیاتی وجود نداشت. حتی هیوم که در گفتگوهایی درباره دین طبیعی استدلال ناشی از طراحی را به تمسخر گرفته بود، هیچ توضیح جایگزینی برای طراحی ظاهری ارائه نداد و این پرسش را بیپاسخ گذاشت.