هر خواندن سایبرنتیک یک دخمه چه بخواهد چه نخواهد مؤلفههایی را برمیگزیند، چیزهایی را دور میریزد، چیزهایی را معوج میکند، چیزهایی را فشرده میکند، چیزهایی را نادیده میگیرد، چیزهایی را برجسته میکند، تا در نتیجه این مجموعهعملیات که به جراحی شباهت دارد نیروهایی را که تا پیش از این دیده نشدهاند مرئی کند. هر خواندن در وهلهی اول یک سورتینگ است، مجموعاً به مفهوم حلاجی، غربال، گزینش، ردهبندی، تنظیم، و آرایش. یک دستهبندی و ردهبندی، یک این موارد را میخواهم و موارد دیگر را نمیخواهم. و این غربال که عین ادراک است تجلی شیوهی حرکت و نحوهی دیدن ماست. هر اطواری در هر موقعیتی حدیث روح است. خواندن و دیدن هم خروجی تنظیمات خودکار روحاند. جز در درون برنامههایمان ادراک نمیکنیم.
در هر زمانهای کدام قوا زمین را به لرزه میاندازند. چه فرهنگها، شهرها، و تمدنهایی در هر برههی مفروض غرق میشوند بدون آنکه ردپایی از خود بهجا گذارند. چقدر ابزارهای تشخیصمان بند زمینتاریخ و روانجغرافیاییست که معرفت را تحدید میکنند و آنقدرها که گمان میکنیم کافی نیستند. چقدر ماشینهای شناختیمان نسبت به اکوان حیاتی تأخر دارد. در هر دورهای کدام عطفها از غریبترین پیشاتاریخ تا دورترین آیندهی خیالی، از اعماق زمین، قعر یک اقیانوس، یا از دورای کیهانی احضار میشوند یا خود بسته به اضمحلال و استیصال زمین آزاد میشوند و ما را هم به گذارهایشان مبتلا میکنند.
رؤیاها، خلاقیتها، جنگها، اکستنشنها، و غیره.
ما خروجیهای دستکاریشدهای از وهمها و هذیانهایی هستیم که همدیگر را میبلعند. با هر ساختوپرداخت نو، با هر بیرونیسازی ایده یا تصوری درونی، چیزی تازه میسازیم که گرچه قلب و جعل یک الکتروشیمی توکار است ولی این قابلیت را دارد که کل سطح بیرون را هم پایش و بازتعریف میکند و با استحالهی محیط خود الکتروشیمی را با جریانات تازهای مزج کند. یک شبکهبندی تازه کل سطح ما را اسکن میکند و ما هم با اسکن آن چیز دیگری میشویم. یک تبادل دوطرفه. انتقالات ژنتیکی بین همه انواع عناصر از آلی تا غیرآلی که این دومی را کمتر جدی گرفته بودیم. خود آن خیالات هم ضربهی خارج است. شکمیترینها.