اخلاق وایتهد (مانند پیرس) بر زیباییشناسی استوار است. در مجموع، از نظر او، ۱. هر تجربهای یک تجربهی زیباشناختی است، و ۲. هر تجربهای دارای نظم زیباییشناختی است، به طوری که حتی اخلاقیات یا اخلاق نیز بر این زمینه زیباییشناختی استوار است. از نظر وایتهد، اخلاق یک واقعیت ارزیابی عقلانی نیست، بلکه بیشتر تجربهای از اهمیت، احساس و رضایت است. برای مثال، او میگوید که ما دادههای خاص را «احساس میکنیم» (یا به طور مثبت دربرمیگیریم) و برخی دیگر را «از احساس حذف میکنیم» (یا به شکل منفی دربرمیگیریم). اما این فرآیند انتخاب یک فرآیند زیباییشناختی است. به جای اینکه اندیشیده شود، احساس میشود (یا قبل از اینکه اندیشیده شود احساس میشود)، و آزادانه انتخاب میشود تا اینکه بخواهد الزامآور تلقی شود. پس فرآیند انتخاب بر معیارهای زیباییشناختی (مانند معیارهای «هماهنگی ذهنی» و «شدت») است تا معیارهای شناختی، و از این فرآیند است که ارزشهای اخلاقی نیز به دست میآید.