«به من بگو… بعد از اینکه سر از بدنم جدا شد، آیا برای لحظهای زنده خواهم بود تا بتوانم صدای خونی که از گردنم میچکد را بشنوم؟ این لذت میتواند پایانی باشکوه باشد بر همهی لذتها.»
پیتر کورتن
زندگیای که میشناسیم با مرگ ستارهها آغاز شده است. ما خودمان در اصل ستارههای مردهای هستیم چشمدوخته به آسمان. این یک حقیقت علمیست که وقتی ستاهای به اَبَرنواَختر تبدیل میشود از تمام کهکشانها بیشتر میدرخشد و در عرض یک لحظه همان اندازه انرژی ساطع میکند که یک ستارهی زنده در تمام طول عمرش بیرون میریزد. ۳.۸میلیارد سال پیش، ابرنواخترها با چینشی از عناصر سنگین بر روی زمین باریدند و، پس از تغییر دادن شیمی پوسته، تبدیل شدند به چاشنی گوشتابهای ازلی که زندگی از آن زاده شده. اخیراً فیزیکدانی به نام جیمز اِنگلند[3] نظریهی ترمودینامیکیِ جدیدی ارائه داده که نشان میدهد جریان ثابت انرژی خورشیدی نهتنها جوّ و اقیانوسها را به گرما تبدیل میکند، که با تأثیر در ماده با گروههای اتمی نیز ترکیب میشود. این گروهها بهتدریج ظرفیت جذب انرژی از محیط خود را توسعه میبخشند و آن انرژی را همچون گرما پخش میکنند. با توجه به زمان کافی، مادهی ستارهمانند هنگامی به زندگی تبدیل میشود که خورشید بر آن بتابد. درواقع خورشید جانبخشی است که پارههای بینهایت کوچک برادران مردهاش را زنده میکند.
در اندیشهی ژرژ باتای خورشید مقامی رفیع دارد، پر بیراه نیست اگر بگوییم که نظریهی اقتصاد خورشیدی او بهنحوی بر نظریهی انگلند پیشدستی کرده. برای باتای، خورشید منبعی سرشار است برای زندگیبخشی. او گمان میکند که انرژی خورشیدی موجب حرکت اتمها بر زمین میشود و به آنها مجال میدهد تا «وارد ترکیببندی نیروها شوند» و سازوارههای بیشتری بسازند، ابتدا بهشکل مولکول و سپس بهشکل ترکیبهایی بسیار پیچیدهتر، بلوری و کلوئیدی. نزد باتای دومی همان چیزی است که میتواند به درونِ قوههای خودفرمانِ زندگی و جامعهی انسانی نفوذ کند. باتای البته اینجا متوقف نمیشود و مرادش از اقتصاد خورشیدی را، با نشاندادن اینکه چطور موهبتِ خورشید ــکه ظاهراً هزینهکردِ لایتناهیِ انرژیِ مازاد استــ در عملکردِ اقتصاد عام هم تکرار میشود، بسط میدهد. برای بیش از ۴.۵میلیارد سال، خورشید تک و تنها در حال تولیدکردن بوده که باتای میگوید همان هزینهکرد است. برای او خورشید نوعی بانک سرمدیست، بانکی که گشادهدستانه خزانههایش را باز کرده تا ارزهایی بهشکل انرژی خورشیدی، جریانی گسترده از گرما، را بیرون بریزد: «[خورشید] که میبخشد بدون آنکه پس بگیرد.»
بهنظر پیشرفتهای علمی اخیر نشان میدهند که این موهبت دو بار اعطا شده: اول، ستارههای مرده مادهای را آماده کردهاند که پتانسیل خلق اشکال زندگی را داشته؛ دوم، این پتانسیل را خورشید به فعلیت رساند، یا دوباره احیا کرد. این موهبت دو بار اعطا شده، اما زندگیْ آن را از طریق «عیش و عشرت احمقانه و افراط در تباهی» هدر میدهد. از چشماندازی تاریخی-نظری -چشماندازی ورای تصور باتای از اقتصاد خورشیدیــ رابطهی انسان با اقتصاد خورشیدی را میتوان بهصورت سهوجهی نشان داد: حضور مقدس (پیشاتاریخ و جهان باستان)، تقدسزدایی (توحید)، و حضورِ اینجهانی (مدرنیته). انسان همیشه میدانست که خورشید حق مطلق است. در بینالنهرین شمس یا شَمَش، ایزد خورشید، را میپرستیدند. این ایزد در دستش شیئی را نگاه میداشت که به تیغهی ارّه شبیه بود و سوار بر گردونهاش بهسوی غرب میراند. در مصر، خورشید والاترینِ خدایان بود؛ رَع. قوم سِلت لوغ، ستارهی خورشید، را پرستش میکردند و خدای خورشید فِنیقیها، همچون نام ستارهی خورشید در لغتِ قوم سلت، ئیل بود. قوم اینکا معبد خورشید داشت که دیوارهایش پوشیده از ورقههای طلا بود و امروز در سرزمین پرو واقع است. توجه به خورشید نزد ایرانیان باستان هم امری معمول بود و تقدس آن علناً تا زمان روی کار آمدن سلسلهی ساسانیان ادامه داشت. اما شامات نقطهی مقابلی بود در برابر همهی اینها…