نویسندگان زبان بر این باورند که ساختارهای سیاسی توسط ساختارهای کلامی خاصی دارای آگاهی و پشتیبانی میشوند. وقتی این ساختارهای کلامی زیر سوال میروند و برچیده میشوند، فضایی را برای دگرگونی اجتماعی باز میکنند. نویسندگان از طریق کاوش در زبان، ساختارهای قدرت بازنمایی را آشکار میکنند. نوشتهی آنها نه تنها به عنوان نقد جامعه به طور کلی، بلکه به عنوان نقد ساختارهای مردسالارانه ذاتی هم در زبان و هم در جامعه عمل میکند. استدلال شده است که ژانرهای سنتی مونولوژیک (تکگفتاری) هستند و از این رو از وضعیت سیاسی-اجتماعی حمایت میکنند. اگر نویسندگان زن ژانرهای استاندارد را انتخاب کنند، تلویحاً با وضعیت موجود و در نتیجه ناپیدا بودن زن در یک گفتمان ادبی، موافق هستند. برای جلوگیری از این امر، نویسندگان زن گفتگو با سنت مردسالارانه را انتخاب میکنند. این نویسندگان زن درگیر اعمال متعدد عصیان، در اعمال متعدد ترجمه و تغییر مخرب هستند.