فاکینگ افسانه‌ای: همه‌چیز، همه‌جا، به یک‌باره

 توانایی «صحبت کردن» بیولوژیک است و این ویژگی‌ای است که ما را از سایر موجودات بر روی کره زمین متمایز می‌کند. با تشکیل نفسمان به أصوات است که به انسان تبدیل می‌شویم و تسلط ما بر این فرایند، ما را به عنوان بزرگسالان از کودکان و شاعران از سیاستمداران متمایز می‌کند. “حق” صحبت کردن سیاسی است زیرا تنها زمانی که کلمات وزنِ معنا داشته باشند، به قدرت پیامدها دست می‌یابند. با استفاده از زبان، ما خاندان‌ها، پادشاهی‌ها، امپراتوری‌ها، جمهوری‌ها، کشورها و ملت‌ها را ایجاد کرده و دنیا را با مرزهایی که بر پایه تفاوت‌های ظریف در شکل دادن نفسمان به صداها استوار شده، تقسیم کرده‌ایم. حتی در خانواده و خاندان خود، حق صحبت کردن برای فرد از طریق سلسله مراتب‌های مبتنی بر جنسیت و ساختار اجتماعی قدرت به طور ناعادلانه تقسیم می‌شود. صرف نظر از نیت، مردی که به نیابت از یک زن صحبت می‌کند، او را از حق صحبت کردن محروم می‌دارد. استعمارگری که به نیابت از استعمارشده‌ صحبت می‌کند، با استفاده از وزن کلمات خود، آنان را برده خود می‌کند، با محدودیت از پیش تعیین می‌کند که چه امکاناتی برای آنان مجاز است و چه امکاناتی ممنوع. هنرمندی که یک اثر هنری را «درباره» پناهندگان می‌سازد، شبیه به مزدوری است که از بی‌صدایی‌ِ موضوعش سود می‌برد، هویت، هنجار اخلاقی و فرهنگ خود را بر او تحمیل می‌کند، و صدای امتیاز خود را بر پناهجوی بی‌صدا برافراشته می‌‌سازد. داشتن “چیزی” برای گفتن، فرهنگی است، زیرا قدرت زبان برای رهایی بخشیدن یا زندانی کردن موضوعش بی‌نهایت است. این “مجوز شاعرانه” به ما امکان داده است تا تعریف‌های خود را از خوب و بد، خدایان و شیاطین، درست و غلط، ایجاد کنیم. ما از مهارت‌های زبانی خود برای تعیین جنسیت و فرهنگ استفاده کرده‌ایم، چه چیزی جایز است و چه چیزی جایز نیست را دیکته کرده‌ایم و با نوشتن قوانین در اسناد و تلقین فرهنگی آن قوانین، آنها را به عادت تبدیل کرده‌ایم. 

مزیت هوش مصنوعی نسبت به هر انسان دیگری، این است که اطلاعات فرا-داده ما را جمع‌آوری، تجزیه و تحلیل و پردازش می‌کند تا هر کدام از ما را به صورت افرادی خاص با نیازها، سلیقه‌ها، ترس‌ها و اشتیاقات خود معتاد کند. این کامل‌ترین طراح مواد مخدر است زیرا به شکلی بی نقص به عادات شخصی ما وصل می‌شود به طوری که تقریباً کمتر کسی حتی مسمومیتش را متوجه می‌شود. الگوریتم بر اساس عادات شما، پروفایل شما را تهیه و پیگیری می‌کند به همان شکلی که نیروهای امنیتی هالیوود با تحلیل عادات، بیمار روانی را شکار می‌کنند. آنچه ما می‌گوییم، منظورمان نیست، زیرا دیدن دیگر باور به دنیایی نیست که در آن هوش مصنوعی در دسترس همه‌ قرار دارد. انقلاب رسانه‌ای نخواهد شد زیرا گوشی شما همیشه به هرآنچه که میگویید گوش می‌کند و الگوریتم اطمینان حاصل می‌کند که شما تنها آنچه را که قبلاً گفته‌اید مشاهده کنید. نسخه وب ۳ هم‌اکنون مخدر مورد علاقه است و همچنین با افزایش وابستگی ما، گوشی هوشمند اطمینان حاصل می‌کند که ما همیشه در مسیری با کمترین مقاومت حرکت کنیم، از راحت به نرم و سپس از بی‌هوش به بیشترین بی‌هوش و در نهایت “احمق‌ترین”‌ها وارثین زمین خواهند بود. اکنون که ماشین‌ها قادرند الگوریتم را به سلاحی تبدیل کنند تا آثار هنری به طور کاملاً سفارشی و مناسب‌تر با سلیقه شخصی شما را تولید کنند بطوریکه هیچ انسانی قادر به آن نیست، ارزش، معنا و کاربرد هنر یا هنرمندان در جامعه چیست؟ تمام بازارِ زامبیِ دال‌های خالی در یک لحظه ناگهانی برهنه می‌ماند و دست هنرمندان / گالری‌ها / حراجی‌ها / مشاورانی که در تولید لباس‌های جدید پادشاه برهنه همکاری کردند، بر روی میزگردهای بزرگِ راه روهای مد رو می‌شود. بیچاره کالکتورِ هنرزامبی که در نهایت نقاشی‌ای می‌خرد که به نظر می‌رسد توسط یک الگوریتم طراحی شده است در حالی که می‌توانند به جای آن به راحتی نشانه‌ی زامبی خود را طراحی شده توسط یک الگوریتم چاپ کنند. قیمتی که ناآگاهانه پرداخت می‌کنیم، فداکاری کنجکاوی ماست. چرا برای چیزی جستجو کنیم وقتی هر چیز، همه چیز، هر کجا در دسترس است و آماده‌ی سرو کردن به سلیقه شما با یک ضربه‌ی انگشت، آماده‌ی تحویل مستقیم به کف دستان شما است. زندگی‌مان به شکل روزافزون به طور خودکار انجام می‌شود زیرا خوراک‌های ما دقیقاً آنچه را که می‌خواهیم ببینیم و آنچه فکر می‌کنیم باید بشنویم را منعکس می‌کنند و این احساس راحتی نادرستی ایجاد می‌کند که ایمان کور ما همواره درست بوده و تمام دنیا تایید می‌کند. جنگ ترمیناتور در حال رخداد است، اما ما در واقع نه در برابر ربات‌ها بلکه با حماقت خود می‌جنگیم.

در دوران پسا حقیقت که زبان از معنا جدا شده است، تنها حقیقت‌هایی که می‌توانیم به آن‌ها اعتماد کنیم، قفس‌های گوشت و استخوان‌مان هستند. بدن‌های ما ماشین نیستند، زندگی‌های ما داده نیستند و ترس‌هایمان نباید به سرمایه تبدیل شود. کمترین نکته‌ی ویروس کرونا این بود که به ما یاد آوری کرد که ما از طریق هوایی که تنفس می‌کنیم، به هر انسان، حیوان و گیاه دیگری بر روی کره زمین متصل هستیم. بدن‌های ما نمی‌توانند دروغ بگویند تنها چون ما از وقت گذاشتن و فضا دادن و شنیدن به آنچه که هستیم، امتناع می‌کنیم.

دانلود مقاله

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *