میتوانیم مناسبات جدید قدرت را که حافظه و کوشش حیاتیاش (یعنی توجه) را ابژهی خودشان میگیرند، به خاطر نبود لفظی بهتر، با عنوان ذهنسیاست تعریف کنیم. ذهنسیاست (مجموع فنون کنترل) بر مغز اعمال میشود. مهمتر از همه توجه را دربرمیگیرد و متوجه کنترل حافظه و توان کامناش است. پس مهمترین کارکرد ذهنسیاست مدولاسیون حافظه است. انضباطها بدنها را اساساً با ایجاد عادت-هایی در سطح حافظهی بدنی قالب ریختند، اما جوامع کنترلی مغزها را مدوله میکنند و عادتهایی را اساساً در سطح حافظهی روحی میسازند. پس قالبریزی بدن را داریم که با انضباطها تضمین میشود (زندانها، مدرسه، کارخانه، و الخ)، مدیریت زندگی را داریم که با زیستقدرت سازماندهی میشود (دولت رفاه، سیاست سلامت، و الخ)، و مدولاسیون حافظه و توانهای کامناش را داریم که با ذهنسیاست تنظیم میشوند (شبکههای هرتزی صوتیتصویری و تلماتیک، ساخت عقیدهی عمومی، ساختوپرداخت ادراک و هوش جمعی). از منظر جامعهشناختی این دنباله را داریم: طبقهی کارگر (در مقام یکی از وجوه حبس)، جمعیت، جماعت. مجموعهی این جهازها، و نه فقط آخرینشان، جامعهی کنترلی را میسازد.