کمابیش در آغاز هزارهی نخست پیش از میلاد، ایرانیانِ شمالی با تکمیل مهارتهای سوارکاری و رشدِ فنون و سبک زندگیِ مبتنی بر کوچندگی و چابکسواری، پهنههای اصلی استپهای اوراسیای مرکزی را از آن خود کرده بودند. در میانهی این هزاره، سکاها، آن نخستین جمعیت کوچندهی روستاییِ تاریخاً شناختهشده، به استپ غربی کوچیدند و در آنجا بهعنوان قدرت اصلی مستقر شدند. دیگر ایرانیانِ استپ به شرق کوچیدند و تا چینِ امروزی پیش رفتند.
گرچه سکاییان بهعنوان جنگاورانی سرسخت شناخته میشوند، بزرگترین دستاوردشان توسعهی یک نظام دادوستد بود که هرُدُت و دیگر نویسندگان یونانی به توصیفاش پرداختهاند؛ این نظام تبادل نزد سکاها، عملاً یونان را به ایران و سایر سرزمینهای خاورزمین وصل میکرد و موجب ثروتمندشدن سکاییها شده بود. برخلاف نظر اغلب مورخان از عهد باستان تا امروز که انگیزهی آزمندی و ولع را به اهالی مرکزِ اوراسیا نسبت دادهاند، اما انگیزهی آنها حرص و آز نبود. دربارهی ادوار بعدی دانستههای بیشتری وجود دارد، و آشکار است که انگیزهی اصلیِ نهفته در علاقهی سکاها به مبادله نیاز آنان به پشتیبانی از زیرساخت سیاسیاجتماعیشان بود، زیرساختی که بر گردِ شخص فرمانفرما و اطرافیان نزدیکاش سامان یافته بود، و این یعنی یکانهای محافظِ سوگندخوردهای که اعضایشان به هزاران تن میرسید. پیامد مستقیم علائق بازرگانی سکاییها، سُغدیها، مردمان شیونگـنو [بنا به برخی تفاسیر اوستا همان هیئونا یا خیونان]، و دیگر اقوام اولیهی اوراسیای میانه، نوعی دادوستدِ پرتکاپو و زمینمحورِ بینالمللی بود که در اورسیای میانه گسترش یافت.