جنگ غیرمحض

جنگ غیرمحض متوجه جمعیت‌های شهری‌ست: جنگی نامتقارن و تراسیاسی‌، پایان جنگ‌های بزرگ سیاسی کلاسیک. با گذر از جنگ محض به جنگ غیرمحض، از تروریسم به حادتروریسم رفته‌ایم. جنگ به ترور و جنگ ملی به جنگ داخلی بین‌المللی بدل شده است. از ژئوپلیتیک به متروپلیتیک. به پایان شهر نزدیک می‌شویم و همزمان شهروندان هدف جنگ‌اند. و این یعنی ایجاد استراتژی ضدشهری. پس نظم تازه‌ای حکم‌فرما می‌شود، یک آشوب محض. تهدید واقعی قلمروزدوده، مکان‌زدوده، و محل‌زدوده است. در نتیجه هیچ کشوری دیگر تهدیدگر نیست، زیرا خود تهدید از اساس نامتوازن، نامعین، ناشناس، و بین‌المللی‌ست. جنگ محض کلاوزویتسی به پایان رسیده است. جهانی‌سازی نام دیگری برای جنگ تمام‌عیار است؛ اما نه، جهانی‌سازی ورای جنگ تمام‌عیار است. امروز با جنگ بین‌المللی طرف‌ایم که بیشتر متوجه نابودی شهروندان است.

شهر گواهی‌ست بر ظرفیت خارق‌العاده‌ی گونه‌ی انسانی در تمرکز و گردهم‌آیی، حتی اگر شده به صورت اردوگاه. تمام کسانی که درون منطق فنی، علمی، و نظامی می‌اندیشند و به سلطنت قدرت نظامی یاری می‌رسانند «طبقه‌ی نظامی» را می‌سازند. هرآنچه همه‌ی حوزه‌های مختلف دانش را به یک هدف بگمارد و از چشم‌انداز یک هدف ترتیب بخشد، درون جنگ محض تعریف می‌شود، یعنی جنگی که درون خود علوم به جریان می‌افتد. تکنوکرات‌‌ها درون این طبقه‌ی نظامی‌اند. عقلانیت برای آن‌ها یعنی کارآیندی، بهره‌وری، و کارایی. فناوری و علم محصول پرسش‌های انسان در باب طبیعت‌اند و از آن زمان به بعد معمای علم و فناوری از خلال گسترش‌اش سر آن دارد که جانشین معمای طبیعت شود. پس فناوری همان طبیعت جدید ماست. پس از جنگ جهانی همچنان در وضعیت جنگی هستیم، یعنی همان صلح تمام‌عیار، که جنگ است با وسایلی دیگر، هرچند کلاوزویتس می‌گفت جنگ سیاست است با وسایلی دیگر.

در فلسفه‌ی کلاسیک ارسطو، جوهر واجب است و عَرَض/تصادف ممکن (حادث) یا اعتباری‌ست. اما امروزه عرض واجب است و جوهر اعتباری. هر فناوری (قطار، بزرگراه، موتور بخار، هواپیما، و غیره) مولد تصادف/حادثه است. لازم است فناوری را نه فقط به جوهر تولیدشده بلکه به عرض تولیدشده هم بسط بدهیم. معمای فناوری معمای تصادف/سانحه/حادثه است. برای فکرکردن به فناوری باید هر دو جوهر و عرض را لحاظ کرد. جوهر هم‌اکنون توأمان هم ابژه است و هم عرض/تصادفش. تکنیسین‌ها به تکنوکرات‌ها بدل می‌شوند و این ابژه را مثبت می‌بینند و بی‌خیال سویه‌ی منفی فناوری و سرعت می‌شوند. موزه‌ها در پایان قرن نوزدهم ماشین‌ها را به نمایش می‌گذاشتند اما به نظر می‌رسد که در پایان قرن بیستم باید بعد سازنده‌ی تصادف را نشان دهند: آلودگی‌ها، خروج قطارها از ریل، فروپاشی ساختمان‌ها، و چیزهایی از این دست. 

دانلود مقاله

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *