نگاه ژرژ باتای به نقش وانموده در انتقال

آن کس که از ناالهیات سخن میراند سروکارش با خلأ الهی‌ست، چه این خلأ یک «جای» خالی باشد چه جایگاهی که خاصه در اختیار نام خداست ــ خدا که ضامن خود شخصی‌ست.

آن کس که از ناالهیات سخن میراند از خلأ خود نیز سخن میراند ــ از خلأ خودی که خلأئش در یک آگاهی تجربه میشود که چون به‌هیچ‌وجه با این خود یکسان نیست فی‌نفسه خلأ خودش است.

آگاهی بی‌‌آلت را چه میشود؟

این هنوز تنها یک تعین نامتقن از کاوش ژرژ باتای است، البته اگرکه براستی بتوان گفت که او به کاوشی معطوف است: کاوش درست تا خود زوال اندیشه همواره پیوسته میماند، حتی آن دم که اندیشه به شدت ناب تحویل مییابد، و بدین‌سان به فراسوی مرگ هر اندیشه ناطقه گام برمیدارد.

خوارشماری خود «انگاشت» نزد باتای به عالی‌ترین نحو در بحث در باب گناه فاش میشود، خاصه در گفت‌وگو با سارتر و هیپولیت. در این بحث مشاهده میکنیم آنجا که دیگران در تلاش‌اند تا با استفاده از «انگاشت‌ها» ــ به یاری مفاهیم، نظریات، افکار، تصورات نظری، انگاره‌ها، فرضیات ــ او را گیر بیاندازند، باتای از چنگ‌شان میگریزد، آن‌هم درست در دقیقه‌ای که به تضادی فاحش بداهت میبخشد: وانموده‌های انگاشت‌ها مجرای سخن و بیان او هستند تا آنجا که اندیشه‌ای اظهارشده همواره از پذیرندگی طرف خطاب حکایت دارد.

 

دانلود مقاله

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *