در سالهای اخیر، ایدههای ریاضیاتی برنهارد ریمان (1826-1866) به عنوان یکی از منابع اصلی الهام دلوز در رابطه با درگیریهای او با ریاضیات و تاریخ ریاضیات مطرح شدهاست. با این وجود، برخی از جنبهها و پیامدهای مربوط به دریافت فلسفی دلوز و تصاحب اندیشه ریمان ناشناخته باقی ماندهاند. در بخش اول مقاله، به بازنگری صریح کارِ ریمانیی دلوز، در فصل دوم برگسونیسم (1966) خواهم پرداخت. در این زمینه، همانطور که قصد دارم ابتدا نشان دهم، ترکیب دلوز از برخی ویژگیهای کلیدی نظریه بسگانگیهای (خمینههای) ریمانی هم از نظر متنی و هم از نظر مفهومی، کاملاً به خوانش او از شخصیت برجسته دیگری در تاریخ ریاضیات بستگی دارد: هرمان وِیل (1885-1955). این جنبه از خوانش دلوزی اگر نگوییم کاملاً نادیده گرفته شده؛ تا حد زیادی دست کم گرفته شدهاست. با این حال، همانطور که در بخش دوم مقاله میکوشم بیان کنم، بازچارچوببندی درک برهمکنش فلسفی دلوز با ریاضیات ریمان از طریق پیوند ریمان-ویل میتواند به ما اجازه دهد تا جنبههای ناشناختهای از توضیح بیشتر دلوز از تئوری بسگانگیهایَش را آشکار کنیم (بسگانگیهای ریزوماتیک، فضاهای صاف«تخت») و رویارویی عمیق با علم معاصر (توپولوژی کلاف تاری و نظریهی پیمانهای). این مهم در نهایت اجازه میدهد تا یک همبستگی میان صفحه درونماندگاری دلوز و فضای فیزیکی-ریاضیاتی معاصرِ برهمکنشهای بنیادی را مشخص کنیم.