آگاهی، خود پدیداری، و منظر اول‌شخص

این کتاب [هیچ کس نبودن] درباره­‌ی آگاهی، خودِ پدیداری، و منظر اول­‌شخص است. تز اصلی­‌اش این است که هیچ چیزی همچون خودها در جهان وجود ندارد: هیچ کس هرگز خودی نبود یا نداشت. همواره فقط مدل‌های آگاهانه از خود وجود داشت که نمی­توان آنها را در مقام مدل‌ تشخیص داد. خود پدیداری نه یک شی بلکه فرایند است ــ و تجربه‌­ی نفسانی کسی بودن به شرطی ظهور می­کند که یک سیستم آگاه پردازشگر اطلاعات وجود داشته باشد که تحت یک مدل‌ شفاف خود عمل می‌کند. شما اکنون در حین خواندن این جملات چنین سیستمی محسوب می‌شوید. این مدل‌ به این خاطر شفاف است که نمی­توانید مدل‌تان از خود را در مقام یک مدل‌ تشخیص بدهید: دقیقاً از خلال همین مدل است که نگاه می­کنید. آن را نمی­بینید ولی با آن می­بینید. به یک بیان استعاری­تر دیگر، ادعای مرکزی کتاب حاضر این است که وقتی این خطوط را می‌خوانید دائماً خودتان را با محتوای مدلی از‌ خود که مغزتان هم­‌اکنون آن را فعال کرده است قاطی می­کنید. این اشتباه شما نیست. تکامل شما را این­طور ساخته است. برعکس، قابل بحث است که بهترین ابداع مادرطبیعت تا به امروز مدل‌ آگاه موجودات انسانی از خود بوده است. این مدل‌ یک پنجره‌ی کارای دوطرفه است که به ارگانیزم اجازه می­دهد که خودش را بصورت یک کل بفهمد و بدین­‌وسیله گاه­‌وبی‌­گاه به شیوه­‌ای کاملاً نو، یکپارچه، و هوشمند با محیط درونی و بیرونی‌­اش برهم­‌کنش داشته باشد. آگاهی، خود پدیداری، و منظر اول­‌شخص پدیده­‌های تمثلی شگرفی هستند که تاریخ تکاملی دورودرازی دارند، تاریخی که نهایتاً به شکل­‌گیری جوامع پیچیده و تعبیه‌­ی فرهنگی خود تجربه‌­ی آگاهانه در آنها راه می­برد. برای بسیاری از پژوهشگران در علوم عصبی شناختی دیگر روشن شده است که منظر اول‌­شخص تا اندازه‌­ای باید رابط قطعی در این گذار از تکامل زیست­‌شناختی به تکامل فرهنگی بوده باشد. از طرف دیگر، در دوره­‌های تحصیلی فلسفه دوست دارند بگویند «منظر اول‌­شخص نمی­تواند به منظر سوم‌­شخص تحویل یابد!» یا دوست دارند بحث­‌های فنی پیچیده‌­ای را بسط دهند که نشان می­دهند واقعیت‌های اول‌شخص تحویل‌ناپذیر وجود دارند. اما هیچ کس هرگز نمی­پرسد که منظر اول­‌شخص در وهله‌­ی نخست چیست. من این کار را خواهم کرد. سعی می‌کنم از ماهیت یک منظر اول­‌شخص و تجربه‌ی آگاهانه‌اش تحلیلی ارائه بدهم که مبتنی بر اصالت تمثل و اصالت نقش باشد. دوست دارم بین سطوح زیرشخصی و شخصی توصیف به پیوندهایی پی ببرم که از نظر مفهومی قانع‌کننده و توأمان از نظر تجربی مقبول‌اند. نقطه­‌ای را در نظر بگیرید که در آن رویکردهای عینی و سوم‌شخص به ذهن انسانی می­توانند با رویکردهای اول‌شخص، نفسانی، و مطلقاً نظری یکپارچه شوند ــ این دقیقاً چه نقطه‌ای‌ست؟ در جهان طبیعی، دقیقاً چطور یک حیث انفسی قوی که آگاهانه تجربه شده است از بطن رویدادهای آفاقی ظهور می­کند؟ به باورم امروز بیش از همه به شناخت همین مسائل نیاز داریم.

دانلود کتاب

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *